به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی؛
نخستین جلسه کارگاه آموزشی « روش تحقیق کیفی »، توسط دکتر حمیدرضا خانکه برگزار شد
نخستین جلسه کارگاه آموزشی « روش تحقیق کیفی » توسط دکتر حمیدرضا خانکه رئیس دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی، مدیرگروه و مرکز تحقیقات سلامت در حوادث و بلایا این دانشگاه و با حضور جمعی از اعضای هیات علمی دانشگاه، بصورت حضوری و مجازی برگزار شد.
نخستین جلسه کارگاه آموزشی « روش تحقیق کیفی » توسط دکتر حمیدرضا خانکه رئیس دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی، مدیرگروه و مرکز تحقیقات سلامت در حوادث و بلایا این دانشگاه و با حضور جمعی از اعضای هیات علمی دانشگاه و دانشجویان بصورت حضوری و مجازی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار وبدای دانشگاه، دکتر خانکه در ابتدای این کارگاه برای ورود به بحث اصلی، مقدمه ای و مقایسه ای از مطالعات کمی و کیفی را ارائه داد، و گفت: اولین مرحله تولید دانش، از آنجا آغاز می شود که ما با یک پدیده روبه رو می شویم و این پدیده را که نامی برای آن نداریم، مفهوم پردازی می گوئیم.
وی افزود: اگر برای پدیده ای، نامی گذاشته شود و آن نام مورد قبول همه باشد، اولین مرحله تولید دانش اتفاق افتاده است. یعنی من با توجه به موقعیت، تجارب قبلی و شرایط، نامی را روی پدیده ای می گذارم که فرایند شناخت خود و دیگران است و وقتی که همه آن نام را بپذیرند، ما یک مفهوم خواهیم داشت، اما این مفهوم را ما نمی شناسیم و ابعاد و مشخصات آن را نمی دانیم، و در واقع این، شروع یک مطالعه کیفی است.
وی ادامه داد: مطالعات کمی، متعاقب این مطالعه است، مطالعه کمی با این موقعیت شروع نمی شود. در مطالعه کمی نمی توان روی این موقعیت اسمی گذاشت. و چون این موقعیت قبلا تجربه نشده، مجبوریم که یک نام برای آن بگذاریم و سپس، این نام را با دیگران به اشتراک بگذاریم و بعد از آن، باید آن را بفهمند و وقتی فهمیدند، متغیرهای آن را شناسایی می کنیم، ابزار برایش می سازیم و با آن ابزار، اندازه گیری می کنیم.
این استاد و محقق برجسته کشورمان اظهار داشت: هر موقع در مورد پدیده ای، دانش کافی را نداریم، و یا دانش را داریم، ولی این دانش دچار تضاد شده، مجبور به تحقیق کیفی در مورد آن هستیم. در واقع، مهمترین منطق برای تحقیق کیفی، نداشتن دانش است، یا مشکل و گرفتاری وجود دارد.
وی افزود: دوم اینکه ، آدم های مختلف، نظرهای متفاوتی دارند. در طول زندگی بشر مقاطعی وجود داشته که ما به دانش موجود شک کردیم، بغیر از قسمتهایی از دانش . بنابر این دومین علت انجام تحقیق کیفی، زمانی است که ما تضاد آراء داریم، وقتی که نظرات یکسان نداریم.
وی ادامه داد: سومین علت چیست؟ وقتی است که ما دانش موجود را قبول داریم، ولی از دید فردی که پدیده را تجربه کرده، فهمیده نمی شود. بنابراین، به سه علت بیان شده، مطالعه کیفی انجام می دهیم.
وی سپس با طرح مثالی، وارد بحث اصلی شد و تاکید کرد که در مطالعه کیفی، باید پدیده را براساس شرایط ، مورد بررسی قرار داد و محقق باید شرایط را درک کند تا بتواند تحقیق درستی داشته باشد. در مطالعات کیفی، شرایط، رفتار را توجیه می کند و در این مطالعات، باید توجه کنیم که پدیده در چه شرایطی و بستری اتفاق افتاده است و اگر موقعیت و شرایط را از پدیده جدا کنیم، دیگر آن پدیده را نمی فهمیم، درصورتی که فهمیدن پدیده، مهم است.
وی با اشاره به پیچیدگی مطالعات کیفی و نقش پررنگ محقق در آن، گفت: در مطالعات کیفی، ما حق قضاوت نداریم، بلکه فقط باید تصویر روشنی از پدیده ارائه بدهیم. جامعه و زندگی بشر پیچیده است و مطالعات کمی، پدیده ها را به اندازه اعداد، کوچک می کنند و نمی توان با مطالعات کمی، بزرگی و پیچیدگی پدیده ها را فهمید. در مطالعات کمی، پدیده های بزرگ انسانی تبدیل به اعدادی می شوند که این اعداد به هیچ وجه معرف بزرگی و پیچیدگی آن پدیده نیستند.
دکتر خانکه افزود: پدیده های انسانی، بسیار پیچیده و چند بعدی هستند و همه پدیده ها یک بعد ظاهری دارند که شاید از دید همه آدمها، یکسانند و یک بعد پنهان دارند که از نظر هر کسی، متفاوت خواهد بود.
وی با اشاره به فرایندی که به فهم ما نسبت به دنیا و خودمان کمک می کند، گفت: فرایندی که به فهم خودمان و به فهم دنیا کمک می کند، نهایت دانش است که بگوییم ما چیزهایی را در مورد پدیده ای می فهمیم، مثلا ما در مورد کووید و واکسن کار می کنیم و کمی در مورد آنها فهمیده ایم . بنابر این مسیر علمی باعث می شود که ما در مورد خودمان و جهان اطرافمان کمی بفهمیم .
وی با طرح این سئوال که چگونه الگوهای مختلف تولید دانش تقسیم می شوند ؟، افزود: مهمترین آن، میزان دانش موجود است. یعنی شما براساس میزان دانش موجود، می توانید روش های تحقیق را تقسیم کنید، اگر دانشی نداشتید، مطالعات باید اکتشافی باشد. ما مثلا در مورد کووید، در مورد عدم تمایل جوانان برای ازدواج، عدم تمایل زوجین جوان برای فرزندآوری، و یا تمایل زیاد به مهاجرت، و ... ، چون دانش کافی را نداریم، باید مطالعه اکتشافی انجام بدهیم.
وی ادامه داد: زمانی که ما دانش پایه را داریم و می خواهیم، پدیده ای را توصیف کنیم، مطالعات توصیفی پدیده ها را توصیف می کنند، متغیرها را اندازه گرفته و روابط بین متغیرها را نیز کشف می کنند.
وی با طرح این سئوال که اولین شرط هر مطالعه کمی، چیست ؟ ، تصریح کرد: اول اینکه، ابزار احتیاج دارد، و ابزار، یعنی شناخت اولیه از پدیده . بنابر این هر مطالعه کمی که ابزاری داشته و انجام شده، یعنی شناخت اولیه از پدیده انجام شده است. یعنی پدیده شناسایی شده، متغیرهای آن شناسایی شده و متغیرهایش تبدیل به عدد شده است. بنابراین مطالعه کمی، یک گام بعد از مطالعه کیفی است.
وی همچنین گفت که آیا آموزش منجر به تغییر رفتار می شود؟ آیا سواد سلامت در پذیرش واکسن دخالت دارد ؟ آیا عضویت در نظام سلامت ارتباطی در تبعیت از توصیه های بهداشتی دارد ؟ و آیا ... ، پاسخ به این پرسش ها می تواند از طریق مطالعات عمیق یا کیفی بدست بیاید.
وی افزود: برخی می گویند که مطالعات کیفی، ضعیفند و رابطه علی و معلولی را پیدا نمی کنند، ولی این حرف 100 درصد غلط است. بلکه فلسفه هر مطالعه، برای دستیابی به هدفی است، مطالعه کیفی برای کشف است. هدف از مطالعه کمی، دستیابی به رابطه علی و معلولی است ، اما هدف مطالعه کیفی، فهم معنی تجربه است. بنابراین نمی توان از مطالعه کیفی، توقع دستیابی به رابطه علی و معلولی داشت.
بگفته دکتر خانکه، تقسیم بندی دیگر در تحقیق کیفی، براساس هدف تحقیق است. برخی اوقات هدف تحقیق، پیدا کردن حقیقت است. مطالعات اکتشافی، الگوها را پیدا می کند. مثلا، الگوی ازدواج در کشور ما چیست؟ الگوی طلاق در کشور ما چیست ؟ الگوی مهاجرت، و یا الگوی رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی در کشور ما چیست؟ یعنی، مطالعات کیفی می توانند یک توصیف تبیین تئوریک به ما بدهند.
وی گفت: برغم وجود پروتکل های مختلف برای انتخاب متدولوژی، من شش سئوال را انتخاب کردم که ما اگر بخواهیم متدولوژی مان را انتخاب کنیم، برچه اساسی انتخاب خواهیم کرد. اولین سئوال، " من چکار می خواهم انجام بدهم؟ سئوال تحقیق من چیست ؟ " ، نوشتن سئوال پژوهش، کار سختی است و باید به دانشجویان خودمان یاد بدهیم که در یک فیلد، عمیق شده و با طرح سئوال به پژوهش بپردازند. و افرادی که تجربه عملیاتی دارند، سئوال های خوبی را طرح می کنند. بنابراین، طرح سئوال، شروع مطالعه است.
وی افزود: در مورد پدیده ای که از آن سئوال داریم، می خواهیم چه دانشی کسب کنیم ؟ آیا می خواهیم ارتباط بین متغیرها را بدست بیاوریم، آیا می خواهیم واریانس بدست بیاوریم، آیا می خواهیم تفسیر کنیم و یا ...، هر موقع خواستیم که یک تصویر بزرگ از پدیده بدست بیاوریم، مطالعه کیفی انجام می دهیم، وقتی خواستیم که رابطه چند متغیر را بسنجیم، شاخص های مرکزی اندازه بگیرم و تاثیر فلان چیز را اندازه بگیرم، باید بصورت کمی، کار کنیم.
وی ادامه داد: سئوال دوم، " من چه تمرکزی را می خواهم در مطالعه بدست بیاورم ؟ "، سئوال سوم، " متخصصان دیگر چگونه با موضوع کنار آمدند ؟ "، سئوال چهارم، " محدودیت ها چیست ؟ " آیا اصلا انجام مطالعه امکانپذیر است یا خیر؟ ، سئوال پنجم، " من اگر از تحقیق کمی استفاده کنم، بیشتر یاد می گیرم یا از تحقیق کیفی ؟ "، سئوال ششم، " کدام متدولوژی برای من بهتر کار می کند ؟ " مثلا بسیاری از موضوع های روانشناسی یا جامعه شناسی، با تحقیق کیفی به نتیجه می رسند.
وی با طرح مثالی، اظهار داشت: یک پدیده کاملا عینی که دارای مشخصات اولیه است، و این مشخصات اولیه را " زاویه کمی " می گویند. سبب می شود تا هر کسی که به این پدیده نگاه کند، استنباط یکسان داشته باشد. مشخصات کمی نیز مشخصاتی هستند که در زمان و مکان قرار می گیرند، اندازه پذیرند و قابل شمارشند و عینی عینی هستند. و این مشخصات را " ذاتی " می گویند.
دکتر خانکه تاکید کرد که پاسخ به برخی از سئوال ها، از محتوای ذهن و تجربه ما ناشی می شود، بنابر این زمانی که تجربه نسبت به هر پدیده ای را مطالعه می کنیم، کیفی می شود و اگر ابعاد عینی پدیده را در زمان و مکان مورد اندازه گیری قرار بدهیم، مطالعه کمی شده است. ضمنا مطالعات کیفی، عمیق تر از مطالعات کمی هستند.
وی با اشاره به اینکه مهمترین بخش متدولوژی، فلسفه است، گفت: یعنی کسی که فلسفه متدولوژی را نفهمد، نمی تواند متدولوژی را هم انجام بدهد. همه ما یک سری رفتار، زندگی و ارتباطاتی داریم که براساس پیش فرض ( چیزی که نیاز به اثبات ندارد و باور ماست) انجام می شوند، قضاوت های ما طبق پیش فرض است. پیش فرض ها یا از طریق مطالعات علمی بزرگ بدست آمده و یا به ما منتقل شده است. پیش فرض ها از پایه و اساس رفتار، عملکرد و قضاوت های ما ناشی می شود.
وی افزود: پیش فرض ها، باورهای علمی یا غیرعلمی هستند که ما قبولشان داریم و اینها گفته شده یا نگفته، رفتار ما را هدایت می کنند .
وی از همکاران اعضای هیات علمی خواست که در نوشتن یا ارزیابی پروپوزال ها، پیش فرض های دانشجو و محقق را پیدا کنند تا پارادایم مشخص شود و پارادایم، متدولوژی را مشخص کند، چون متدولوژی، ایجاد دانش می کند. بنابر این، دانشی که تولید شده، قابل توجیه با متدولوژی و متدولوژی قابل توجیه با پارادایم و پارادایم هم قابل توجیه با پیش فرض هاست.
وی همچنین درباره معنی آنتولوژی ontology ، گفت: آنتولوژی، مجموعه پیش فرض های ما راجع به آن چیزی است که وجود دارد یا وجود ندارد، و ماهیت آن چیزی است که وجود دارد. حال باید ببینیم که چه چیزی وجود دارد و چه چیزی وجود ندارد.
وی افزود: پارادایم، یعنی مجموعه عواملی که ما را برای انجام کاری مانند تحقیق، هدایت می کند. متدولوژی چیست؟ مسیر عملیاتی انجام یک تحقیق را متدولوژی می گویند. افراد در یکی از این چهار دسته (واقع گرایی، تجربه گرایی، عقل گرایی و ضد واقع گرایی) قرار می گیرند.
وی همچنین با چند مثال، ارتباط بین فلسفه و تحقیق را بیان کرد، که چه دانشی می خواهیم بدست بیاوریم ؟ با چه روشی می توانیم پدیده را مطالعه کنیم ؟ تصویری که می توانیم بکشیم، چیست ؟ ، تحقیق در سطح دکتری، باید پاسخ این سئوال ها را بدهد.
وی با اشاره به اینکه از این به بعد، به جای مطالعات کیفی و کمی، پارادایم کیفی و پارادایم کمی می گوئیم. افزود: مجموعه ادراکات انسان، تجربه می شود. حالا ما قسمتی از تجربه را که می توانیم با دیگران به اشتراک بگذاریم و تایید از آنان بگیریم، رویکرد تجربه گرا است. هر سئوالی که نظر و دانش را می سنجد، سئوال کیفی نیست. بلکه در سئوال کیفی، نظرسنجی و سنجش دانش وجود ندارد و بهترین سئوال کیفی، پرسیدن داستان پدیده است و اینکه فرد داستان خودش از پدیده را با محقق به اشتراک بگذارد.
وی سپس، تستی از شرکت کنندگان در این کارگاه آموزشی گرفت، مبنی بر اینکه " مهمترین دردی که افراد احساس کردند، چی بوده ؟ و از یک تا ده ، به این درد نمره بدهند، ضمن آنکه یک پاراگراف نیز درباره آن بنویسند "، و در ادامه از چهار نفر خواست که دردشان را با نمره ای که به آن داده اند، بیان کنند، و یک نفر، درد پس از عمل جراحی خودش با نمره 8، یک نفر از درد دندان و با نمره 7 ، یک نفر نیز از مشاهده درد فرزندش بهنگام بیماری با نمره 10 و دیگری، معده درد با نمره 9 را بیان کرد.
دکتر خانکه گفت: آنچه که متوجه می شویم این است که همه دردهایمان را تا دادن یک عدد به آن، کوچک می کنیم ولی این عدد نمی تواند تجربه آن درد را نشان دهد، در واقع، عدد 8، 9 یا 10 ، یک عدد است ولی وقتی تجربه فرد از درد، توصیف می شود، یک چیز دیگر است. دقیقا تفاوت میان مطالعات کمی و کیفی، همین است که مطالعات کمی، مجبور به کاهش تجربه تا رسیدن به یک عدد هستند، اما مطالعات کیفی، تجربه را عمیقا توصیف می کنند. حالا کدام یک از این دو مطالعه، دانش بیشتری را به ما می دهد ؟ ، مطالعه کیفی به دلیل توصیف عمیق تجربه، دانش بیشتری به ما می دهد.
وی افزود: ضمن آنکه عدد یکسان دو نفر به دردهای متفاوتشان، نمی تواند گویای دردهای یکسان باشد، علاوه بر اینکه حتی دردهای جسمی، در افراد متفاوت بلحاظ شخصیتی و یا حتی جنسیتی، تاثیرات گوناگون دارد. بنابر این، اعدادی که به تجربه ما داده می شود، واقعیت تجربه را نشان نمی دهند، بلکه واقعیت تجربه متفاوت از عدد داده شده به آن است. و در واقع، این تفاوت همان تفاوت بین مطالعه کمی و کیفی است.
وی با ارائه چند تعریف درباره مطالعات کیفی گفت: مطالعات کیفی، بدنبال معنی ذهنی پدیده ها هستند، این مطالعات شاخه ای از مطالعات حوزه اجتماعی اند، و بدنبال پاسخ به این سئوال است که مردم، دنیا و پدیده ها را چگونه تجربه می کنند؟ ، همه مطالعات کیفی دارای وجه اشتراک " توصیف کردن، فهمیدن و تفسیر کردن پدیده " هستند. مطالعات کیفی، توصیف می کنند و به فرد کمک می کنند و در نهایت، تفسیر می کنند، یعنی معنی می دهند. مثلا، معنی واکسن زدن چیه ؟ معنی واکسن نزدن چیه ؟ و ...
وی در بیان تفاوت های بین مطالعات کمی و کیفی، و در عین حال که هیچ کس نمی تواند بگوید که کدامیک بهتر از آن یکی است، افزود: مطالعات کیفی، دنبال کشف هستند. کشف رفتار، احساسات و تجربه آدم ها در زندگی شان. در مطالعات کیفی، تئوری تولید می شود و با توسعه آنها، قدرت تبیین پدیده های مشابه را پیدا می کنند.
بگفته دکتر خانکه، هدف مطالعات کیفی، کشف، فهم، و توصیف تجربه است و در نهایت، شاید تولید تئوری است، اما هدف مطالعات کمی، پیدا کردن روابط علی و معلولی ، و روابط بین متغیرهاست. هدفشان، اندازه گیری است. بنابر این، یافته های کمی معمولا با درجه اطمینان گفته می شوند.
وی درعین حال افزود: اینگونه نیست که همه مطالعات کیفی با یک سئوال باز شروع بشوند، بلکه به دانش پایه محقق بستگی دارد. و هرچه دانش پایه محدودتر باشد، سئوال بازتر خواهد بود و در واقع، هر سئوالی که در مصاحبه تحقیق پرسیده می شود، باید مبتنی بر دانش قبلی باشد و اگر سئوال ها از قبل دسته بندی شود، یافته جدید بدست نمی آید. یعنی ارتباط بین متغیرها را مشخص می کنیم.
وی گفت: در مطالعات کمی، باید امکان مشارکت را به همه بدهیم، و باید نمونه رندوم باشد، چون می خواهیم نتیجه را تعمیم بدهیم. ولی در مطالعات کیفی نیاز به رندوم نداریم چرا که نمی خواهیم نتیجه را تعمیم بدهیم. در واقع، تفاوت این دو مطالعه به فلسفه هریک از آنها برمی گردد، فلسفه تحقیقات کیفی، بگونه ای است که نیاز به رندوم نداریم و اگر مطالعه ای رندوم شد، این مطالعه، کیفی نیست. در مطالعه کیفی، دستچین کردن نمونه هایی است که تجربه بیشتری نسبت به پدیده داشته باشند.
وی همچنین اظهار داشت: در مطالعات کمی، مطالعه با ابزار صورت می گیرد، اما ابزار مطالعات کیفی، محقق است و محقق تصمیم می گیرد که کجا برود و چه اطلاعاتی جمع کند و لذا چه سئوالی را از مصاحبه شونده، بپرسد. حتی ممکن است که محقق، سئوال ها را در طول مصاحبه، تغییر بدهد.
دکتر خانکه افزود: آنچه که در همه مطالعات کیفی، مشترک است، آنالیز اطلاعات به هر شکل است. و توصیه ما به انجام میکروآنالیز اطلاعات و بعد، ماکروآنالیز است. ضمن آنکه، خروجی مطالعات کمی، اندازه، یا ارتباط با شدت آن و با درجه اطمینان است . و خروجی مطالعات کیفی، معمولا فهم عمیق و توصیف عمیق یک پدیده است، و یک تصویر بزرگ با همه زوایای یک پدیده است، و در نهایت، شاید بتواند یک تئوری باشد، البته همیشه هم نمی تواند تئوری باشد.
وی ادامه داد: علاوه بر اینکه، در مطالعات کمی، ارتباط بین محقق و مصاحبه شونده ها بسیار محدود است و اما در مطالعات کیفی، هرچه این ارتباط نزدیک تر باشد، نتیجه بهتری کسب خواهد شد. ضمن آنکه، ارزیابی قدرت در مطالعات کمی با مطالعات کیفی متفاوت است.
وی در پایان این جلسه از کارگاه، ادامه مباحث مربوط به روش تحقیق کیفی را به جلسه بعد موکول کرد.
انتهای پیام/
تهیه و تنظیم خبر: نعیمی پور