• 1400/09/25 - 10:01
  • - تعداد بازدید: 1454
  • - تعداد بازدیدکننده: 100
  • زمان مطالعه : 4 دقیقه
به مناسبت هفته گرامی داشت مقام پرستار و جایگاه والای پرستاران روان؛

به دنیای « روان پرستاران » وارد می شویم / جنس مشکلات در اینجا متفاوت است

در سالروز ولادت خانم حضرت زینب (س) اسوه مقاومت و ایثار و سالروز پرستار که مصداق عینی مقاومت و ایثار و از خودگذشتگی است، دل به دل پرستارانی سپردیم که ایثار جان می کنند، جنس مشکلاتشان متفاوت از سپیدپوشان بیمارستان های سراسر کشور است و چه بهتر که از زبان خودشان باشد تا بیشتر بر دل نشیند.

    در سالروز ولادت خانم حضرت زینب (س) اسوه مقاومت و ایثار و سالروز پرستار که مصداق عینی مقاومت و ایثار و از خودگذشتگی است، دل به دل پرستارانی سپردیم که ایثار جان می کنند، جنس مشکلاتشان متفاوت از سپیدپوشان بیمارستان های سراسر کشور است و چه بهتر که از زبان خودشان باشد تا بیشتر بر دل نشیند.


    " مهدی شیخنا " مدیر پرستاری مرکز آموزشی – درمانی روانپزشکی رازی و یکی از با سابقه ترین پرستاران، مونس و همدم بیماران روانی، به اصرار خبرنگار وبدای دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی، دل نوشته ای را در توصیف حال و هوای پرستاران در پرستاری از بیماران با اختلالات اعصاب و روان، ارائه داد.


شیخنا بر دل همه کسانی که بیماران روان را فراموش کرده و مراقبان پرتلاش و صبور آنان را نمی شناسند، نوشت: 


   پرستاری، ایثار جان است و بذل مهربانی و مراقبت به تمامی افراد بشر سوای از رنگ، نژاد، سن و جایگاه ایشان.


   گاهی ارائه خدمت، دیده شده و باعث تقدیر و تشکر می شود و کسی هست که قدردان آن باشد، در این حال فرد، بخشی از اجر و مزد خود را از آنکه به وی خدمت کرده، دریافت می کند، گاهی خیر شما، تشکری در پی نخواهد داشت و خدمات شما از سوی آنکه از آن بهره مند می شود، نه تنها دیده نشده، بلکه با شماتت و توهین پاسخ داده خواهد شد. در این حال تمام اجر عملتان در نزد خدا محفوظ خواهد ماند.


  در روان پرستاری، بیماران " روان پریش " قدرت ادراک مناسبی نداشته و حفاظت را زندانی شدن دانسته و روانپرستار را زندان بان، آزار دهنده و محدودکننده، با این دید، به وی توهین و پرخاش و تهاجم هم خواهد شد و این سعادتی عظیم است.


   جنس مشکلات در اینجا متفاوت است، باید خویش بیمار مجهول الهویه ای باشی که کسی را جز تو ندارد، به درد و دلش برسی و جای خالی کسی را در نزد او پر کنی و به او عشق بورزی، با بیمار قاتل شوخی و بازی کنی و وی را دوست داشته باشی. بفهمی که اگر بیمار فرار کرد و تو را راهی محکمه نمود، تنها دلش برای خانواده ای که منتظرش نیستند، تنگ شده است.


   با مادری که نگران فرزند تنهایش در منزل است، گریه کنی، او را درک کنی، غمش را به دل خود پیوند دهی و آرامش را از درون خود، به وی هدیه دهی.


    با پدری که فرزندانش او را طرد کردند، همدم شوی و خوبی فرزندانش را دم بزنی و امید را به وی ارزانی کنی.


   دخترک 7 ساله ای که با گریه دلتنگی، آغوش مادرش را فریاد می زند و از در و دیوار و بیماران بخش می ترسد را در آغوش خود محافظت کنی و غصه نیمه شب وی را تسکین بخشی، با بیماری که از ادراکش چیزی جز غرایز باقی نمانده، ارتباط برقرار کنی و او را دوست بداری.


   دلت برای سلامت کسی که تو را تهدید می کند، بتپد و دلت برای کسی که هیچ کس او را دوست ندارد، تنگ شود، غذا در دهان بیماری بگذاری که نه دستی برای خوردن دارد و نه حنجره ای برای بلعیدن و نه زبانی برای قدردانی، حتی در چشمان بی فروغش هم ، حسی نخواهی یافت.


  در حالی که خود حامل جنینی، بیمار ناتوانی که اندامهایش کارکرد ندارد را جهت استحمام، حمل کنی و بعد، تا صبح با درد خود دست و پنجه نرم کنی تا ساعتی دیگر که مجددا کار را شروع کنی.


   نیمه شب در بخش بگردی تا کسی به خود آسیب نزند و ترس از مورد حمله قرار گرفتن در تنهایی را نیز با خود بگردانی، بیمار روان مزمن فلج را پوشینه کنی و جا بجا ، تا زخم روان با زخم جسم قرین نشود.


   با این همه ایثار برای کسانی که خانواده و عزیزانشان از مراقبت ایشان عاجزند، باز هم متهمی.


    در خانواده و جامعه هم همیشه متهمی و حامل انگ کار در مرکز روانپزشکی، تا جایی که حرف حق تو هذیان فرض شده و سخن قاطعانه ات، پرخاشگری و تاثیر پذیرفته از مانوس شدن با بیماران مظلوم روان.


   می توانید تصور کنید، وقتی از همسر ما می پرسند که شغل شریک زندگی ات چیست ؟ و یا از فرزندانمان در مدرسه در حضور همکلاسی ها این سئوال پرسیده می شود، چه جوابی می دهند و در حین جواب، چه حسی خواهند داشت ؟ 


    از دید مسئولان و مدیران هم مصرف کننده، بدون بازده و زیان ده و نه چیزی بیش از این، چشم به دست خیرین برای تامین مایحتاج بیمارستان و بیماران .


این بخشی از دنیای روان پرستاری ماست؛ « مظلومیت، همدلی و ایثار.


به دنیای ما خوش آمدید، جایی چون برزخ در انتهای جغرافیای فراموشی.


   اما ما غمگین نیستیم، کسی چون ما، که لذت دوست داشتن را حس نکرده و حلاوت خدمت در عمق جانش ننشسته است، با خنده بیمارانمان شاد می شویم، برای شادی و راحتی ایشان می کوشیم، چرا که برکت خدمت به این « عیال الله » را کسی چون ما در تمامی زوایای زندگی اش درک نکرده است.


انتهای پیام/


  • گروه خبری : اخبار
  • کد خبر : 21296
کلمات کلیدی
عبارت خود را درج و جهت جستجو

تغییر اندازه فونت:

تغییر فاصله بین کلمات:

تغییر فاصله بین خطوط:

تغییر نوع موس:

تغییر نوع موس:

تغییر رنگ ها:

رنگ اصلی:

رنگ دوم:

رنگ سوم: